پارميسپارميس، تا این لحظه: 17 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

همه ی وجودمونی

بازينو

ديروز بالاخره فرست شد وتونستيم ببريمت شهربازي آخه بابا خيلي وقته بهت قول داده بود ولي موقع امتحاناتش بود ووقت نداشت واولين فرستي كه امتحانش تموم شد دختر گلش و برد بازينو خيلي باحال بود به مامانم كلي خوش گذشت اخه ميدوني كه مامان هنوز در كودك درونش گير كرده. يه سري بازيا روباهم سوار شديم ومامان هيجان ميدادو تو كلي ذوق ميكردي بابايي هم خدايي كم نذاشت وگفت هرچي دوست داريد سوار شيد وتقريبا80-90% بازيارو سوار شدي چند تا عكس خوشكلم از دخي نازم انداختم كه ميزارم... دوست داريم وماهم از شادي تو گلمون شاديم     راستي مامان يه خرسم برات خريدم.خرس مستربين چون خيلي دوست داشتي ويه خرس داشتي سفيد كه آنقدر بقل كردي ...
23 تير 1391

اولين قهر با دوستت

دختر نازنين مامان سلام: عزيز دلم تازگيا يه دوست پيدا كردي كه باهاش توحياط بازي ميكني اسمش ترنمه ويه داداش كوچولو هم داره 3ساله كه تو اصلا حوصله اش رانداري وچند وقت پيش داشتيم باهم تو تختخواب حرف ميزدي بهم گفتي مامان كاش داداش ترنم هيچ وقت به دنيا نمي امد.فهميدم كه خوشت نمياد ازش چون اون كوچولو وبازيتون وخراب ميكنه.وديروزم با دوستت دعوات شد سر داداشش وبا ننربازي تموم بازي رو خراب كردي وبا چشم گريون اومدي بالا البته با هم صحبت كرديم وشما متوجه شدي كه خودت مقصري چون ترنم از داداشش مواظبت كرده كه توباهاش دعوا نكني ولي خودموني خييييييييلي لوس ني ني مامان خدا به داد برسه چند روز ديگه معلوم ميشه امسال پيش دبستاني برو هستي يانه؟خدا كنه قانون...
9 تير 1391
1